شکرستان ۲

یکی بود یکی  نبود غیر از خدا هیچکس نبود  ولایتی بود به نام شکرستون  مردومونش همه خوب و مهربون! راستش اینکه همه ی مردمان یک ولایت خوب و مهربان باشند غلوی بیش نیست   اما من از این غلوهای کنایه آمیز شکرستان خیلی خوشم می آید. به نظرم این داستانها  نوعی حسابرسی زمان حالمان است با  شمایلی از گذشته ! ولایت شکرستان شخصیتهای گوناگونی دارد.  در پست پیشین با نام شکرستان ۱ با پهلوون فرصت قلدر و بی فکر  ، ننه قمر زرنگ و دوست داشتنی که یک تنه  دزدها را سرکیسه می کند و یا اسکندر بچه قنداقی با مزه ادامه مطلب شکرستان ۲

شکرستان ۱

دوستان عزیز یک سلام شکرستانی به شما  آیا با داستان های شکرستان آشنایی دارید؟ آیا اسکندر آن بچه قنداقی داستان های شکرستان را می شناسید؟ یا پهلوان فرصت و نوچه هایش را؟ با داستانهای بهادر چه؟ من که ننه قمر را دوست دارم شما را نمیدانم! شما چطور ؟ اصلا میدانید ننه قمر کیست؟ من از ضرب المثل ها و داستان های مثل آباد خوشم می آید . متاسفانه ضرب المثل ها در میان جوانان ما به فراموشی سپرده شده و کودکان ما بیشتر از یکی  دو ضرب المثل نمی دانند . البته از وقتی که شکرستان پخش شده است ادامه مطلب شکرستان ۱