شکرستان ۲

یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچکس نبود ولایتی بود به نام شکرستون مردومونش همه خوب و مهربون! راستش اینکه همه ی مردمان یک ولایت خوب و مهربان باشند غلوی بیش نیست اما من از این غلوهای کنایه آمیز شکرستان خیلی خوشم می آید. به نظرم این داستانها نوعی حسابرسی زمان حالمان است با شمایلی از گذشته ! ولایت شکرستان شخصیتهای گوناگونی دارد. در پست پیشین با نام شکرستان ۱ با پهلوون فرصت قلدر و بی فکر ، ننه قمر زرنگ و دوست داشتنی که یک تنه دزدها را سرکیسه می کند و یا اسکندر بچه قنداقی با مزه ادامه مطلب شکرستان ۲