بستنی زعفرانی سنتی

نخستین رمضانی که روزه گرفتم کودکی ده ساله بودم از آن چست و چابک ها اما نرم و نازک که از این لب جو به آن سوی جو می پریدم. آرام و قرار نداشتم دائم در تلاطم و بدو بدو بودم . حالا چرا در نه سالگی روزه نگرفتم خود حدیث دیگریست. وقتی به سن تکلیف رسیدم  و نه سالگی را پاس کردم رمضان با تابستان داغی مثل همین تابستان خودمان مصادف شده بود و جثه کوچک  من طاقت روزه داری را نداشت ، خانواده نیز اصراری بر روزه گرفتنم نداشتند و می گفتند هر وقت که خودت حس کردی ادامه مطلب بستنی زعفرانی سنتی

پیراشکی سیب زمینی مراکشی

هزاران حمد و سپاس که در عین بد کرداریم در رمضانی دیگر مشمول فضل و کرم آن بزرگوار بی همتا  شده و توفیق نشستن بر سر سفره ی پر برکت رحمت الهی را یافته ام .  رمضان که می آید کلا همه چیز رنگ و بوی دیگری می گیرد از چهره شهر گرفته تا چهره افراد هرچند که صفای گذشته را آنچنان در کوچه و خیابان ها نمی بینم اما باز هم جای شکرش باقیست هنوز سیمای بسیاری از افراد رمضانی می شود، بدو بدو های کمتر،  ذره ای خداشناسی را بیشتر می کند. رمضان تبلیغ سادگی و ساده زیستی ادامه مطلب پیراشکی سیب زمینی مراکشی