شیرینی پنجره ای

P1000082حتما با خود می گویید بازهم یک دستور تکراری دیگر شیرینی پنجره ای ، می دانم که همه ی عزیزان با طرز پخت آن آشنا هستند، مگر کدبانویی پیدا می شود که در خانه لوازم پخت این شیرینی را نداشته باشد؟  شیرینی که لا اقل برای من و هم سن های من – چند سالی بزرگتر یا کوچکتر- و حتی نسل پیش از من  به اندازه تمام دوران دیس دیس خاطره بر جای گذاشته است. بوی این شیرینی آمیخته با بوی مادر  درهنگام قالب زدن و فرو کردن قالب در روغن  در خانه می پیچید و من در کنار او به تماشای این صحنه می ایستادم  و لذت می بردم، لبخندهای شیرین  مادر  که حاکی از رضایت بخش بودن  جدا شدن مایه شیرینی در روغن و پف کردن آن بود برایم هیجان بار بود ، بساط پختن شیرینی پنجره ای و لیوانی نشاط خاصی به خانه و افراد خانواده می داد زیرا کل عملیات  یک مشارکت جمعی پر شور بود.

P1000084

البته در آن روزها   روی پیشخوان تمام قنادی ها دیس های بزرگ تزئین شده و روبان زده  شده ی انواع و اقسام شیرینی پنجره ای دیده می شد بنابراین هرگاه نیاز بود جایی برویم و دست خالی نباشیم مادرم یک دیس شیک و مقرون به صرفه شیرینی پنجره ای را از قنادی محله مان که. قنادی بزرگی بود و قسمتهای مختلفی داشت می خرید.  بردن شیرینی پنجره ای  شده بود یکی از رسوم دید وبازدید های ما، آنقدر که من فکر می کردم وارد قنادی شدن یعنی شیرینی پنجره ای خریدن و بس!   روزی از روزها که می خواستیم به دیدن یکی از فامیل ها برویم من و مادرم وارد مغازه شیرینی فروشی بزرگ محله  خودمان شدیم.  در همان حین که مادرم مشغول دیدن شیرینی ها و گفتگو با مغازه دار بود من نیز طبق عادت ناخودآگاه به سوی پیشخوان شیرینی های معروف خودمان رفتم . اتفاقا آن روز مغازه شلوغ  بودT من هم تصمیم گرفتم خودم قشنگترین دیس را برداشته و نزد مادرم بروم تا دیگر وقتمان تلف نشود. پیشخوان نسبتا بلند بود و قد من کوتاه و باید  یک پرش با نیزه انجام می دادم تا به پیشخوان برسم ، نه قد کوتاهم نه پیشخوان بلند و نه هیچ چیز دیگری مرا از تصمیم بازنداشت،  به شدت  بر آن شده بودم تا به هر نحوی شده یکی از دیس ها را بردارم . با هر بار پرش دیس مورد نظرم را دو سه میلی متری جلو می کشیدم و مصمم تر از قبل دوباره می پریدم ، محو در ماجراجویی خودم  بی خبر از همه جا  مایه ی خنده ی مشتریان و متصدی های فروش شده بودم، بی انصاف ها برای اینکه کیفشان نا کوک نشود کمکی به من نمی کردند. من هم عصبانی از جور زمانه و شیطنت های شاگردان مغازه و مشتری ها و هم مشتاق پیروزی آخرین پرش را زدم و با یک سرعت عمل خارق العاده یک دیس را با موقفیت برداشتم . برداشتن همان  و واژگون شدن دو سه دیس دیگر شیرینی  همان، و باعث شد به هنگام فرود هر دو پایم سست شود و شاتالاپ به زمین بخورم اما به هر نحوی بود ظرف شیرینی را سالم در دستانم حفظ کرده بودم و همین برایم شادمانی عظمایی به بار آورده بود. یکی از شاگردان مغازه به طرفم دوید و ظرف شیرینی را ازدستم گرفت من هم با پوزخند بچه گانه ام حالی اش کردم که ای بابا نوش دارو بعد از مرگ سهراب؟!! درهمان حال دست مادرم بود که مرا از زمین بلند می کرد و غرغر کنان می گفت : “دختر جان آخر این چه کاری بود که تو کردی ؟ چرا موقعی که من مشغول انتخاب شیرینی بودم از من دور شدی ؟” اگر من می خواستم از اینها بخرم که مستقیم میامدم همینجا! ” همانطور که بلندم می کرد جعبه شیرینی که در دست دیگرش بود را بالاجبار روی زمین گذاشت و مشغول معاینه ی من شد تا مبادا آسیبی به من رسیده باشد. بعد دوباره به سمت صندوق رفت تا خسارتی که به بار آورده بودم را جبران کند . به قدر یک ربع به تعارفات میان مادرم و آقای صاحب مغازه گوش می دادم،  از مادرم اصرارکه شرمندگی مانده و کلی خسارت و باید  آنرا جبران کند و از آقای مغازه دار انکار که خانم فلانی اصلا قابل شما را ندارد اصلا دختر شیطونک شما بزند کل مغازه را بشکند اصلا کل شیرینی ها را داغان کند باز هم قابلی ندارد،

خلاصه مغازه دار پول دو دیس سرازیر شده وشیرینهای پنجره ای خرد شده را گرفت و به قائله پایان داد.در حالیکه  از قنادی  بیرون می آمدیم مادرم مرا نصیحت می کرد که اگر بار دیگر دستش را ول کنم و به دنبال شیطنت هایم باشم دیگر چه ها و چه ها که نمی کند و خلاصه باید حسابی حواسم را جمع کنم و مراقب رفتارم باشم. وقتی سوار ماشین شدیم مادرم به پدرم گفت: ” روزی هم که نخواهیم شیرینی پنجره ای بخریم خودش با پای خودش به سراغمان می آید. آنهم نه یک دیس بلکه دو سه دیس! ” همینطور که ماجرا را تعریف می کرد هردو می خندیدند .آن روز به خیر گذشت و کل این ماجرای نیم ساعته خاطره ای شد که هنوز مرا در خود مست می کند.
حالا دبیایید از گذشته پلی بزنیم به زمان حال و ببینیم چگونه این شیرینی کاممان   را می تواند شیرین کند :

مواد لازم تقریبا ۵۰ تا ۶۰ عدد شیرینی

  • آرد یک پیمانه
  • نشاسته (گل نشاسته) یک لیوان
  • گلاب نصف لیوان
  • وانیل نصف قاشق چایخوری
  • آب سه تا چهار قاشق غذاخوری
  • تخم مرغ ۵ عدد

طرز تهیه:

نشاسته را در آب و گلاب حل کنید.  تخم مرغ ها را همراه با وانیل با همزن برقی هم بزنید. آرد ، تخم مرغ همزده شده با وانیل و نشاسته ی حل شده در گلاب و آب را با یکدیگر مخلوط کنید . مراقب باشید تا کاملا مایه ی صاف و نرمی بدست آید.

P1000075

روغن نسبتا زیادی در یک ماهیتابه با دیواره بلند بریزید و بگذارید داغ شود. بعد قالب شیرینی را در روغن داغ فرو کرده سپس در مایه فرو ببرید البته تا حدی که مایه روی قالب را نپوشاند.P1000074

یعنی قالب را تا حدی در مایه فروببرید که مایه فقط تا لبه ها ی قالب را بگیرد. سپس با سرعت  درون روغن فرو کنید و قالب را تکان دهید تا شیرینی از قالب رها شده و در روغن غوطه ور شده و پف کند.

P1000076سپس شیرینی های پف کرده را از روغن خارج کرده و به داخل یک ظرف توری بگذارید تا روغنش کشیده شده و سپس شیرینی ها را روی ظرف یا دیس بچینید و روی آنها را پودر شکر بپاشید.

P1000073 به همین سادگی و خوشمزگی !

نوش جان و ایام به کام!

 

Related Posts Plugin for WordPress, Blogger...

34 Replies to “شیرینی پنجره ای”

  1. سلام گلم
    ماشاالله چه جراتی داشتی !
    من هنوز که هنوزه ! جرات ندارم تو مغازه ای برم ودست به چیزی بزنم اگر هم خود فروشنده بگه خانم خودتون بردارید بازم برنمی دارم و خواهش می کنم خودش برداره و بده.
    سالهای گذشته خیلی شیرینی پنجره ای درست می کردم و معمولا اولی خراب می شد( به خاطر عجله!) ولی بقیه درسته در می اومدند ولی از بس که خوشمزه بود دیگه درست نکردم !!!
    این دستورتون کلی خاطرات منو هم زنده کرد…
    ممنونم نازنینم

    • سلام خواهر گلم
      راستش هنوز هم اینطوری هستم شما بسیار مبادی آداب و مودب هستید این از حسن اخلاق شماست مطمئن هستم که شیرینی هایی که درست می کردین بسیار خوشمزه بوده مال همه اولی خراب میشه راستش من هم آنقدا درست نمی کنم دیگه برای یاد آوری خاطرات گه گاه خیلی کم ، خوشحالم که خاطرات خوبی رو برای شما زنده کردم

    • سحر جون والله همه می گن که شیطون بودم خودم هم به نظرم میاد شیطونی زیاد می کردم
      سر شما درد نکنه شیرینی پنجره ای هایی که شما پخته بودی که رنگشون قشنگ بود و خوبم در آوورده بودین ماشالله
      من زعفران نزدم البته رنگشون ولی خوب شده بود

    • سلام دوست خوش زبونم.نماز و روزه هات قبول.
      اگه من. نتونم بیام پیشت شمام یه حالی از ما نمیپرسین؟!
      شیرینی هاتون عاااااااالی شده.ممنونم.
      منم یه پست جدید اما…..با یه ظاهر جدید.
      منتظرتم دوست گلم

  2. نمی دونم چند سال میشه که از این نان پنجره ای ها نخوردم ولی اینقدر این نان پنجره ه ای های شما خوشگل و خوش رنگ شده قناد باشی جان که بی اغراق هوس کردم همین الان پاشم برم با دستور خوبتون درستش کنم!… در هر حال دستتون درد نکنه! با نگاه کردنشم کلی روحیه مون عوض شد!

    • من هم خیلی برام نوستالژیکه این شیرینی برا همین خیلی دوسش دارم می دونم شما که دست به کار بشین شیرینی بسیار خوشگل و خوشمزه ای در خواهید آوورد شما همیشه لطف داری شبو جان به هنرهای بی نظیر شما که نمیرسه

  3. سلام.چه خاطره زيبايي.
    من خودم هر نوع شيريني يا حتي خورشت قيمه اي باشه كه دوستان پستش رو مي زارند دوست دارم ببينم به چه روشي درست مي كنند برايم تازگي داره.ممنون من
    هم خيلي وقته اين
    شيريني رو نخوردم.

    • سلام نغمه خانوم عزیز
      ممنون از لطفی که به من دارین من هم همیشه دوست دارم ببینم دیگران چطور می پزند به هر حال همونطر که اثر انگشت هر کس مخصوص خودشه آشپزی هر کس هم با کس دیگه فرق داره ممکنه غذا همون غذا باشه و روش پخت کلی یکسان اما اون جزئیات هستش که دست پخت ها رو متمایز میکنه

  4. شیرینی پنجره ای برای من یعنی کودکی………
    یعنی اولین تجربه های قنادی در دوران ابتدایی………..

    چه حس خوبی داشتم وقتی با نظارت مادرم درستشون می کردم……….

    ممنون.شاد باشی

  5. سلام دوست مهزبان و هنرمندم. چقدر زیبا نوشته بودی البته مانند همیشه. ماشاا.. شیطان بودی ها :).ممنون از آموزش عالی این شیر ینی خوب و خوشمزه. من هم خیلی دوست دارم .راستی پودر هل هم اگر در انتها روی ان بریزید خوشمزه میشه. اخه من عاشق هلم 🙂

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*